گلستان
آینه
چه می شد ابری از آغوش بودم به چشمت شعله ای خاموش بودم تو آغوش بودی و من ساق افرا به شب می سوختم تا صبح رویا چه می شد ماه من مهتاب باشی چه رویا در امیدم خواب باشی به خط پنجه ام نقش تو پیدا به لب هایم تبی بی تاب باشی بقه لب هایم لبی بی تاب باشی تو دریایی و من ماهی تنها چه دور دور، این ساحل زدریا دلم دریای از شوق رسیدن شنا در آسمان، آبی پریدن کجای جنگل از بوی تو خالیست همانجا بوی گلهای خیالیست در آن شبها که می روید گل نور که می آید نوای بلبل دور زن چوپانی ام سر در گریبان که می خوانم در اشکم قصه شور دلم ابر غم و یاد تو، باران بتاب ای مه، به ساقه سبزه زاران محمد ابراهیم جعفری
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||
|